یادش مباد فراموش

شعر “یادش مباد فراموش” از شاعر “علی ناصری”

شب ،سکوت،سنگر/دل،ناله،نور/…سنگرکمین/مرزآسمان وزمین/فاصله ها ی اندک/پنجره ای روبه خدا /نیزارهای مجنون ،خدا/سنگر روبه آفتاب/زاینده تفکرات ناب/ومحضر لاهوتیان/جایی که /ومعامله با دوتکبیر/ورنگ فقط چشم یار/کمین کمند ابروی یار/وتیر قناسه، پیک وصال/صفیر گلوله،نامعادله ی دنیا/و ضرب آ هنگ نتش گام اول وصل/سنگر کمین، راه کربلا/آری درسنگر کمین فصل خرماپزان عطش شرم دارد/آقا لب تشنه اربعا”اربا شد؟کمین کمیگاه عاشقی/تنفس ایثار/وابرهای مجنون مشک آقا/وعطش بی معنا/وگریه ابر/برتن های تنهایی که مثنوی عشق سرودند/وکوچشان را فقط خدا دید/وشهید ودم آخر/درنگ! درنگ!/من مرده ،اوجاوید/ ونور ولحظه عروج/ولب خندان که/اینجا کربلاست/همه هستند/ جانم به فدای علی اصغر حسین/واوج وبدرود/خداحافظ دنیای آدم های کژاندیش/به درود لجنزارهای متعفن دنیا/به درود سلام های ریایی/او وهمه ومن نتهایی/در آغاز فصل خزان/ او وآسمان/ومن فصل مرگ عاطفه ها/وماندم دیدم/ محبت را به ترازووزن کردند/وعاطفه های احتکار شده/ قیمت سکه بالاتراز جان انسانها/و مرگ باران / وچشمه سارانی به تنگی چشم دنیا داران/از قبری گذر کردم/ سنگش را بی هوا خواندم/آرامگاه ابدی دوستی ها/تولد:قرن ها پیش/ ومرگ :قرن بیست ویک اندی/ومن ماندن / در آغاز قرن تاریکی/ ومرگ آب حیات/واین همه یاجوج ماجوج/وسد سکندر که شکست/واین انسان در آغاز فصل خود مرگی/و من واین مجال در ترس واضطراب/در تن، تن یاهوی شکیبایی/و منجی خواهد آمد/هم او که ختم نامش محمد است/واین انتظار مرگ آور خواهد مرد. ناصری